۱۳۹۱/۰۸/۳۰ | ۰۹:۴۶
بسمه تعالی
"والله ما رایت الا جمیلا "
این سخن زینب کبری است در جواب یزید؛ همان زینبی که داغدار پسران و برادرانش است و به قاعده اگر باشد، بایستی پشتش از مصائب خم باشد (همانگونه که برخی از بی خبران می گویند و می خوانند و ...) و او نه که خم نشد، که ایستاد و دفاع کرد و چه زیبا پاسدار نهضت حسینی شد.
همه می دانیم و بسیار گفته اند و شنیده ایم که بسیار مشکل تر از انقلاب ها، حفظ و نگهداشت دستاوردهای انقلاب است. بسیارند کسانی که بعد از انقلابها سوار بر اسب مراد، سوئ استفاده از ارزشهای انقلابی می کنند و انقلاب را مصادره به کرده و یا منحرفش می سازند، یا به عقب می برند و یا در جا متوقفش می سازند. اجازه بدهید انقلاب عاشورا را مروری گذرا کنیم:
امام حسین (ع) نهضت خود را ، خارج شدنش از مدینه النبی را، نه برای قدرت طلبی معرفی می کند، نه توطئه و آشوب :" و لکن خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدٌی" یعنی که انقلاب رسول الله به بی راهه کشیده شده است، امت به فساد افتاده اند و بایستی کاری کرد، بایستی ایستاد و نگذاشت. از چه طریق ، خود ایشان می فرمایند که از طریق امر به معروف و نهی از منکر؛ یعنی که نباید انسان بیدار خود را به خواب زند، نبایست ساکت و بی تفاوت باشد.
اصولا این رویه همیشه بوده است، همه پیامبران کارشان اصلاح در میراث به خطا رفته پیامبراین پیشین است. همه امتها بعد از فوت پیامبرشان، کم کم ارزشهای فراگرفته شده شان را به رنگ خواسته های نفسانیشان در می آوردند و اصلاح در آن موارد ضروری می نمود.
بعد از فوت رسول گرامی اسلام نیز ، همان شد که می دانیم، ولی هنوز در زمان سه خلیفه اول رنگ و بوئی از اسلام پیامبر مانده بود و مردمسالاری و مردمی زیستن نیم¬بندی مانده بود. 
بدعت معاویه
معاویه خلافت را موروثی کرد، سعی کرد از بزرگان عصر خویش برای فرزندش بیعت بگیرد، واین امری نبود که فرزند علی ابن ابیطالب تحملش را تاب آورد. او می دید که همه دستاودهای امت اسلام رو به تباهیست، رهبری¬اش دارد به صورت موروثی به شخصی می رسد که حداقل صلاحیت¬ها را نیز ندارد. لذا به استاندار مدینه که او را برای بیعت ستاندن به دارالحکومه کشانده بود "نه" گفت. نهضت با این "نه" آغاز می شود. این "نه" حالت تهاجمی ندارد و تا آخر نهضت نیز حالت دفاعی خود را حفظ می کند. آری آن بزرگمرد سرور آزادگان، در موضع دفاعی از حق پاسداری می کند و حتی در آستانه کربلا نیز می¬خواهد بازگردد، که نمی گذارند.
سفر به مکه
در ان زمان نه رسانه¬های دیجیتالی بودند و نه رسانه¬های مکتوب، لذا ایشان به مکه می روند. مکه محل رفت و آمد مسلمانان از اقصی نقاط جامعه بزرگ اسلامی است. 63 روز کار فرهنگی آغاز می شود، وبیشتر از همه در برابر بزرگان صحابه و تابعین و هشدار به آنها : که چرا میبینید و دم بر نمی¬آورید، چرا هیچ نمی گویید و شاهد تباهی ارزشهایی هستید که بزرگی خود را مدیون آنید!
کوفه
مردم کوفه "نه"او را می شنوند، نامه می نویسند که ما همه آماده¬ایم و منتظر یک رهبر. کلیت این ماجرا که "نه" گفتن به حکومت خودکامه ایست که از مردمسالاری به شخص سالاری تغییر رویه داده است را فهمیده اند. 
مردمی در گوشه ای می خواهند حکومتی مردمی داشته باشند و او بایست که اجابت کند و "بله" می گوید. اینجا دیگر ترس و محافظه کاری جایی ندارد که مردم او را می خواهند.
و اینگونه است که حوادث کربلا شکل می¬گیرد. ولی آیا هدف از نهضت عاشورا تنها همین گریستن-های ماست، تنها همین عشق و شوریست که در دلهای کودکان و نوجوانان خود می کاریم؟ 
چیزی که بنده کمترین درک می کنم جز این است. یک نهضت همیشه در خطر پیر شدن و از کارافتادگی است، بایستی همیشه کسانی به آن چوانی تزریق کنند و از فساد و پیری نجاتش دهند، اصلاح همیشه باید سر لوح نهضت ها و انقلابها باشد. امام حسین (ع) اولین مصلح بزرگ نهضت اسلام است، که ادامه نیز می یابد با امثال سید جمال ها و امام خمینی ها و حتی شریعتی هاو .... هماره باید افرادی باشند که نوگرایی و بینش تازه را به نهضت ها تزریق کنند.
آری نهضت حسینی که در ظاهر بزرگترین شکست تاریخ است( چرا که تا آخرین نفر کشته شدن، آنهم با بدتیرین وضعیت و سرانشان از تن جدا و خاندانشان به اسارت رفت، و یاران کوفیشان به آنها پشت کردند و ...) ولی در واقع بزرگترین و گسترده¬ترین پیروزی تاریخ است؛ بیداری جامعه پس از این حرکت، قیام توابین، قیام مختار و تا به امروز قیامها و انقلاب های مختلف که شاید ارزنده ترینش انقلاب اسلامی ایران باشد. حتی این حرکت و سخنرانی های زینب کبری و دیگر خاندان حضرت حسین (ع) آنچنان اثر گذار بود که یزید نیز سه روز عزاداری اعلام کرد و دستور داد که اهل حرم را به مدینه بازگردانند.
اینچنین است اثرات کسی که در حین جان دادن می فرماید" راضیاً برضاک، تسلیماً لامرک، لا معبوداً سواک" .
کربلا آزمایشگاه مردم¬شناسی است، هر کس می تواند شبیه خودش را آنجا بیابد، از این دانشگاه حیف است که تنها بعد عزا و ماتمش را فرا بگیریم. به قول مولانا:
" پس عزا بر خود کنید ای خفتگان/ زانکه بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست/ جامه چه بدرانیم و چون خاییم داست
چون که ایشان خسرو دین بوده اند/ وقت شادی شد چو بشکستند بند
بر دل و دین خرابت گریه کن/ که نهی آگه بر این خاک کهن"

فردین ر
محرم 1391 شمسی
 
Bottom