۱۳۸۵/۰۶/۰۲ | ۱۲:۴۷
به نام خدای پاکی
طهارت (5)
در ادامه بحث طهارت ، آنچه که مهم است اعتدال است و باید میانه رو بود. اعضا و جوارح ادمی ، باید در حد اعتدال با انها رفتار کرد و اگر این اعتدال رعایت نشود ريال طهارت نیست. مثلا اگر یک کارگر ، کمتر از حد کار کند و کم تحرک باشد ، بی طهارتی است و اگر در این زمینه تفریط بکند بیش از حد از توانش کار بکند ، باز بی طهارتی است.
یک عضو دیگر که باید طهارتش مورد بحث است چشم است ، که شرع مقدس محدوده آن را مشخص کرده است ، نه فروموده چشم را ببندید و هیچ نگاه نکنید و نه فرموده هر چه دلتان خواست ببینید .
بعضی کسانی که سیر سلوک می کردند ، اولین کاری که می کردند ، چشمشان را کور می کردند.
شرع که مبین اسرار هستی است ، حد را مشخص کرده است ، یک محدوده هایی هست که اگر چشم نگاه کند ، اگر چه در ظاهر تنها یک نگاه کردن است ، باعث می شود که نفس از اعتدال خارج شود ، همانند نگاه کردن به زن نامحرم .، نگاه کردن مرد به عورت مرد ، نگاه کردن زن به عورت زنهای دیگر و ... اگر چشمی این کارها را انجام دهد ، طهارت نداد و از چشم انسانی خارج می شود و چشم حیوانی می شود .
در کتاب ذکر شده ، از قول حضرت آقا آمد است : "طهارت زبان سکوت از آنچه منظور انسان نیست " یعنی وقتی زبان هر چه خواست می گوید ، یعنی زبان طهارت ندارد ، و وقتی زبان طهارت ندارد یعنی آن نفسی که پشت آن زبان است ، پاک نیست و مشکل دارد. طهارت گوش هم این است ، و خود نفس انسان می تواند درک کند که چه را باید گفت و شنید و چه را نه.
مرحوم نراقی در معراج السعادق روایتی را نقل می کند : که صبح که فرد می خواهد برود سر کار و زندگی اش ، همه اعضای و جوارح یک گفتگویی با زبان دارند که این یک گفتگوی تکوینی است . می گوید که اعضا و جوارح حال زبان را می پرسند و زبان هم حال آنها را می پرسد. جواب می دهند که ما جمع شده ایم و با یک فک پایین و بالا و ... یک دزی دور تو ساخته ایم که خیالت راحت باشد ، هیچ ضربه ای معمولا تو را نمی زندد .اولا تو را در بهترین نقطه بدن قرار دادیم ، در سر ، دوما این دژ را درو تو ساختیم ، ولی باز تو یک کلمه حرف می زنی مار ا کتک می دهی ، اگر تو مردانگی داشته باشی و یک کم قدر شناس باشی تو فقط ساکت شو.
یعنی طهارت زبان ، سکوت است . (صمت)
در روایت هست که جاهل زبانش قبل از عقلش است و در عاقل زبان بعد از عقل است.(درر الحکم از مولا علی (ع))
وقتی سوالی از شما می پرسند بلافاصله جواب ندین، یه مقدار فکر کنین ، تجزیه تحلیل کنین ، بعد که جواب رو پیدا کردین هم نگین ، جواب اینه ، بگین نظر من این است ، شاید درست باشه ، شاید هم نه...
اگر از شما کسی مشورت خواست و یا نظری خواست ، خوب فکر کنید و جواب منحصر بفرد ندین ، بلکه شعوب مسئله رو بگین ، که مثلا اگر چنین بود چنان ، اگر فلان بود بهمان و اینجور هم اگه باشه خوب است ، و در آخر هم بگین این چیزایی بود که به فکر من میرسه ، این باعث می شه که طرف مقابل شما ، روی سفره شما دائم غذا نخوره و یه کم هم خودش فکر کنه و مسئولیت طرف گردن شما نیفته ...
زبانی که دائما در حال حرف رکیک زدن است ، حتی اگه مشغول نماز هم باشه ، اگر یک اهل دلی اون رو ببینه می بینه که دهانش متعفن است و حتی در حال نماز هم بو می دهد .و آن دهان نجس است ، البته نه نجس فقهی بلکه نجس اخلاقی است.
به تعبیر حضرت آقا گوش کانال واردات ماست و زبان کانال صادرات ما. حیف است این مجرا و کانال ، به هر حرفی گوش دهد و به هر اراجیفی گوش دهد.
بحث حرام و حلال بودن نیست ، هیچ وقت نگفته اند که هر چه حلال است انجام دهید ، مثلا جفتک زدن حرام نیست ولی چرا کسی تو وسط خیابان کسی جفتک نمی زنه، جایی که چیزی حلال است و واجب نیست و نهی هم نشده ، مثلا مباح است ، اینجا پای عقل وسط می آید که ، اون کار رو انجام بدهد یا نه.
۱۳۸۵/۰۵/۲۶ | ۱۹:۴۲
به نام خدای عشق و آزادی
طهارت (4)
گفته شد که همونطوری که بین عالم ظاهر و باطن ، تاثیر و تاثر هست ، روح و بدن هم می تونن بر هم اثر داشته باشن و تاثیر طهارت روح بر بدن و طهارت بدن بر روح بحث شد .
از رساله وحدت از دیدگاه حکیم عارف:
طهارت بدن از نجاسات ظاهری و برنامه های فقهی آن بحث شده است و اینکه امروزه بر اساس مسئله بهداشت این طهارت به نسبه حاکم است الا اینکه باید حواس دوستان به مسئله جنابت جمع باشد که تا صبح بر جنابت باقی نمانند و اینگونه طهارت برای انسان برکت می آورد و باعث می شود که نفس بر تعادل باقی بماند و آهسته آهسته به سمت طهارت روحی پیش بره . یه نکته دیگه اینکه می گن مقابل اشیا عالم خودتون رو برهنه نکنید ، مثلا مثابل ماه و خورشید ، چون همه این موجودات شعور دارند و با انسان مراوده شعوری دارند. (در مورد حیوانات و فرزندان هم ) .
یکی دیگر از مصادق طهارت ظاهر ، طهارت حواس است. این مرحله سخت است ، مثلا آدم وقتی یک حرفی می خواد بزنه این حرف زبان و دهان رو مس می کنه ، این مس باید بر اساس طهارت باشه ، همونطور که وقتی قران می خونید بدون طهارت وضو حرامه که دست به قران بزنید ، اگه موقعی که می خواین حرفی بزنین و این حرف رو میشه مثلا با دو جمله تموم کرد ولی شما بیشتر از دو جمله حرف زدین و طولش دادین ، معلومه که شما در حرف زدن طهارت ندارین .درسته که حرف زدن جزو رحمت رحمانیه خداست ولی آقا تو الهی نامه می فرمایند که الهی به رحمت رحمانیه ات نطقم دادی ، به رحمت رحیمیه ات ، سکوتم بده .... که حرف خوب زدن هم جزو رحمت رحیمیه خداست .هر کسی نمی تونه حرف خوب بزنه ، حتی کسی که با حیوانات هم سر و کار داره باید عفت زبانیشو رعایت کنه که حتی کسی که حرف گزاف و بی عفت از دهانش خارج بشه ، دهانش نجس است و نباید با اون دهن مثلا قران خوند.(کسی که بد دهن است نشون می ده که درونش هم نجس است ، کسایی هم که حرف لغو و گزاف می زنن یا پشت سر بقیه ........) در مورد گوش هم همینطور است و نباید به هر حرفی گوش داد که : " لا یمسهوا الا المطهرون "
هر چه را که می بینید ضرورت نداره بی خیال شید ، مثلا وقتی می رید اتاق مردم به شما چه که گوشه اتاق بقیه چی هست ! وقتی یه مراسمی می گیرید به شما چه که چند نفر اومدن ، اصلا باید سرتونو بندازین پایین و نبینی که کی هست و کی نیست ، چه ربطی داره به شما که بخواین مسئول و کسی رو بیشتر از بقیه احترام کنین تو مجلس (قابل توجه بچه های هیئت).
"هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو"
اگر کسی مخواهد در سیر علمی و عملی وارد بشه باید دو تا بحث رو بگذرونه یکی بحث طهارت است و دیگری بحث ادب . و هر برکتی هم که بخواهد بگیرد با این دو است .
طهارت رو باید در تمام مراحل زندگی بکار برد ، حتی مثلا در طهارت لمس ، طهارت چشم و فکر و ....
بقیه بمونه واسه بعد
یا علی مدد
۱۳۸۵/۰۵/۱۹ | ۲۰:۱۶
به نام حق و حقیقت
مراتب طهارت (3)
در مرتبه روح ، طهارت تاثیری و در طهارت ظاهر هم تاثیر دیگری است .مثال بارز این تاثیر و تاثر ، رابطه روح و بدن است، به عنوان مثال شما ممکن است بدنتان سالم باشد ، ولی وقتی یک ناراحتی روحی مثلا دوری و دلتنگی یک دوست بر شما اثر می کند ، بدنتان هم متاثر می شود و کدر می شود ، در حالی که هیچ ناراحتی جسمی نداشته اید.بر عکسش هم صادق است.عالم هم بدنی دارد و روحی . ر.ح عالم باطن است و روح عالم ظاهر؛ اگر ظاهر بدن عالم کاری انجام دهد که مطابق باطن عالم نباشد باطن عالم هم تاثیر می پذیرند و متاثر می شوند و لذا فرمودند فرشتگان در آن محدوده ای که بی نماز است وارد نمی شوند .
در مورد طهارت فرمودند اگر جسم ظاهری ما طهارت پیدا کند رزق معنوی ما زیاد می شود ، چنان که اگر باطن ما طهارت یافت رزق مادی و ظاهری ما زیاد می شود .
یک نکته در مورد طهارت رزق: اولا اینکه رزق با مال خیلی فرق می کنه ، اون مقداری که شما می خورید و با اون زنده هستید و سر پناهی داریدرزق شماست ، بیشترش ماله و اضافست ، و در مورد غذا خوردن هم پرودگار عالم ،وقت تعیین کرده و اون وقت ، موقع اعلام نیاز بدنه ولی ما متاسفانه وقت تعیین کردیم به غلط، که مثلا سه وعده در روز باید غذا بخوریم ، چه گرسنه باشیم چه نه باید صبحانه بخوریم، نهار بخوریم ، شام بخوریم، آخه تو از کجا می دونی تو بدنت چی می گذره که وقت مشخص می کنی.........منی که از درونم بی اطلاعم چطور می تونم برای بدنم برنامه ریزی کنم.
اما راجع به جان انسان؛می گن نفس ناطقه انسانی یه ظرفی است که هر چه در او غذا بریزی ، که علم است ، به اندازه اون غذا بزرگ و وسیع می شود .که طهارت ظاهری این رزق رو هم زیاد می کند.
انقدر از خودم دل چرکینم که دیگه نمی تونم ادامه بدم ، بی خیال بقیه بحث تا حالی باز پیدا بشه و رمقی و امانی به زندگی و بقا از جانب خالق باری تعال
یا علی و حق
به نام حق و حقیقت
مراتب طهارت (3)
در مرتبه روح ، طهارت تاثیری و در طهارت ظاهر هم تاثیر دیگری است .مثال بارز این تاثیر و تاثر ، رابطه روح و بدن است، به عنوان مثال شما ممکن است بدنتان سالم باشد ، ولی وقتی یک ناراحتی روحی مثلا دوری و دلتنگی یک دوست بر شما اثر می کند ، بدنتان هم متاثر می شود و کدر می شود ، در حالی که هیچ ناراحتی جسمی نداشته اید.بر عکسش هم صادق است.عالم هم بدنی دارد و روحی . ر.ح عالم باطن است و روح عالم ظاهر؛ اگر ظاهر بدن عالم کاری انجام دهد که مطابق باطن عالم نباشد باطن عالم هم تاثیر می پذیرند و متاثر می شوند و لذا فرمودند فرشتگان در آن محدوده ای که بی نماز است وارد نمی شوند .
در مورد طهارت فرمودند اگر جسم ظاهری ما طهارت پیدا کند رزق معنوی ما زیاد می شود ، چنان که اگر باطن ما طهارت یافت رزق مادی و ظاهری ما زیاد می شود .
یک نکته در مورد طهارت رزق: اولا اینکه رزق با مال خیلی فرق می کنه ، اون مقداری که شما می خورید و با اون زنده هستید و سر پناهی داریدرزق شماست ، بیشترش ماله و اضافست ، و در مورد غذا خوردن هم پرودگار عالم ،وقت تعیین کرده و اون وقت ، موقع اعلام نیاز بدنه ولی ما متاسفانه وقت تعیین کردیم به غلط، که مثلا سه وعده در روز باید غذا بخوریم ، چه گرسنه باشیم چه نه باید صبحانه بخوریم، نهار بخوریم ، شام بخوریم، آخه تو از کجا می دونی تو بدنت چی می گذره که وقت مشخص می کنی.........منی که از درونم بی اطلاعم چطور می تونم برای بدنم برنامه ریزی کنم.
اما راجع به جان انسان؛می گن نفس ناطقه انسانی یه ظرفی است که هر چه در او غذا بریزی ، که علم است ، به اندازه اون غذا بزرگ و وسیع می شود .که طهارت ظاهری این رزق رو هم زیاد می کند.
انقدر از خودم دل چرکینم که دیگه نمی تونم ادامه بدم ، بی خیال بقیه بحث تا حالی باز پیدا بشه و رمقی و امانی به زندگی و بقا از جانب خالق باری تعال
یا علی و حق
به نام حق و حقیقت
مراتب طهارت (3)
در مرتبه روح ، طهارت تاثیری و در طهارت ظاهر هم تاثیر دیگری است .مثال بارز این تاثیر و تاثر ، رابطه روح و بدن است، به عنوان مثال شما ممکن است بدنتان سالم باشد ، ولی وقتی یک ناراحتی روحی مثلا دوری و دلتنگی یک دوست بر شما اثر می کند ، بدنتان هم متاثر می شود و کدر می شود ، در حالی که هیچ ناراحتی جسمی نداشته اید.بر عکسش هم صادق است.عالم هم بدنی دارد و روحی . ر.ح عالم باطن است و روح عالم ظاهر؛ اگر ظاهر بدن عالم کاری انجام دهد که مطابق باطن عالم نباشد باطن عالم هم تاثیر می پذیرند و متاثر می شوند و لذا فرمودند فرشتگان در آن محدوده ای که بی نماز است وارد نمی شوند .
در مورد طهارت فرمودند اگر جسم ظاهری ما طهارت پیدا کند رزق معنوی ما زیاد می شود ، چنان که اگر باطن ما طهارت یافت رزق مادی و ظاهری ما زیاد می شود .
یک نکته در مورد طهارت رزق: اولا اینکه رزق با مال خیلی فرق می کنه ، اون مقداری که شما می خورید و با اون زنده هستید و سر پناهی داریدرزق شماست ، بیشترش ماله و اضافست ، و در مورد غذا خوردن هم پرودگار عالم ،وقت تعیین کرده و اون وقت ، موقع اعلام نیاز بدنه ولی ما متاسفانه وقت تعیین کردیم به غلط، که مثلا سه وعده در روز باید غذا بخوریم ، چه گرسنه باشیم چه نه باید صبحانه بخوریم، نهار بخوریم ، شام بخوریم، آخه تو از کجا می دونی تو بدنت چی می گذره که وقت مشخص می کنی.........منی که از درونم بی اطلاعم چطور می تونم برای بدنم برنامه ریزی کنم.
اما راجع به جان انسان؛می گن نفس ناطقه انسانی یه ظرفی است که هر چه در او غذا بریزی ، که علم است ، به اندازه اون غذا بزرگ و وسیع می شود .که طهارت ظاهری این رزق رو هم زیاد می کند.
انقدر از خودم دل چرکینم که دیگه نمی تونم ادامه بدم ، بی خیال بقیه بحث تا حالی باز پیدا بشه و رمقی و امانی به زندگی و بقا از جانب خالق باری تعال
یا علی و حق
۱۳۸۵/۰۵/۱۶ | ۲۱:۳۶
به نام علی که همنام عدالت است
ای علی ، ای پاکمرد آزاد و ای اوج انسانیت و ای مظلوم تاریخ، ای که در تولدت نیز مظلومی و داستان تولدت با چنان خرافاتی خلط شده است که تا اعماق روح بزرگت قرنهاست در رنج است ،.......
فریاد هوادارانت را می شنوی ، می بینی با نامت چه ها که نمی کنند و چه جانها که بیهوده و به غلط به نام تو بر باد نمی رود ، می بینی که با کلامت چه می کنند و از کلامت تنها و تنها تهییج جوانان را آموخته اند و نه عدالتی و نه صداقتی و نه انسانیتی، در کلام مدعیان جانشینی ات دیده نمی شود و برای رسیدن به مقصود خود از هیچ فریبی فرو گذار نکرده و بی شرمی را به حدی رسانده اند که با توصل به ایجاد کشتار در جای جای جهان ، خود را و قدرت خود را می خواهند که حفظ کنند ، کجایی در این عصر علی...............
۱۳۸۵/۰۵/۱۵ | ۲۰:۴۷
به نام خدای علی
سلسله مراتبهای طهارت
گفتیم بهترین مرتبه طهارت ظاهری ، طهارت وضو است که انسان را روشن می کند تا انسان وارد در روشنی نماز شود.
دیده می شه که با یک دعا خوندن آدم حال خوشی پیدا می کنه ولی بعد که وارد اجتماع می شه ، اون حال خوش از بین می ره ، که نشون می ده آدم آلوده شده و بهترین راه برای برطرف کردن این آلودگی ، وضوست.
اینا یه چیزای طبیعی اند ، مثلا وقتی شما از یه کاسبی چیزی می خرید ، ممکنه اون جنس از راه غیر حلال یا پول شبهه داری خریداری شده باشه و شما ندونین ، از لحاظ فقهی چون شما از پول حلال خودتون اون جنس رو خریداری کردین ، مشکلی بر شما وارد نیست و شما مالک اون جنسیت ، ولی مشکل تکوینی اون مال بر طرف نشده ، اگر مثلا اون جنس دزدی باشه و شما ندونید ، از لحاظ فقهی مشکلی نداره ولی تاثیر اون مال دزدی بر جان شما و روح شما وارد می شه،و اون روحیه خاص رو از شما و اون حال خاص رو از دست می دین.حال رفته شده رو تا آدم بخواد برگردونه مشکله و طول می کشه.این وضو گرفتن که کاری نداره که خیلیا نمی گیرن، دیدم خیلی از بزرگان تا می بینن حالشون داره میره ، وضو می گیرن.
موضوع بعدی اثر وضو ، طهارت دل است. خیلی مهمه که بدونیم راه دل از راه فکر جداست. راه فکر پیچیدست و طولانی ولی راه دل کوتاست. مشکل فقط اینه که راه دل باریکه و دل خیلی حساس تر از فکره. مثلا شما وقتی از کسی بدتون میاد ، از لحاظ فکری می تونین خودتون رو قانع کنین و به روی خودتون نیارید و به دیدنش برید ولی از جنبه دل به آسونی نمی تونین اون کدورت رو بر طرف کنین. از جنبه الهی هم همینطوره. تو فکر خدا شریک می پذیره ، یعنی می تونین هم زمان با چیزای دیگه تو فکرتون داشته باشین ، ولی تو دل حق شریک ناپذیره ، تا یه چیز دیگه وارد دلتون میشه حق میره ، حق می خواد تو دل خونه کنه بدون اینکه چیز دیگه ای اونجا باشه ، لز اینجاست که می گم راه دل درسته که کوتاهه ولی بینهایت باریکه . لذا در روایت امام صادق اومده که دل حرم خداست ، این حرم رو به محض اینکه غیر خدا رو توش راه دادی ، خدا می ره.
ولی فکر رو اینجور روایتی در بارش نداریم .گرچه اهل دل شدن کار آسونیه به ظاهر، (قابل توجه آقای م.ب) ولی کلی خون دل خوردن داره ، به قولی :"رو رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست."
 
Bottom