۱۳۸۴/۰۲/۰۱ | ۰۸:۴۹
يه نام خدا
داريم راه مي افتيم سمت مشهد. يا علي
۱۳۸۴/۰۱/۲۶ | ۰۲:۴۹
مي گن چند وقته دپرسي، اينم يه برگشت به عقب واسه من ، به ياد اون روزا كه دل و دماغ خنديدن داشتم:

تو جزيره آدم‌خورا يك بابايي ميره ساندويچ فروشي، يك ساندويچ مغز سفارش ميده. ساندويچيه ميگه: ميشه 2 تومن. مرده عصباني
ميشه ميگه: يعني چي؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پيش يك تومن بود! ساندويچيه ميگه: آخه اين مغز تهرونيه، بابا ‌بالاخره يك كلاس خاص خودشو داره. مردك هم ساندويچش رو ميخوره و چيزي نمي‌گه. هفته ديگه مياد دوباره يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه:‌شد 10 تومن! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه‌: بابا چه خبرته؟! ساندويچيه ميگه: آخه عزيز من،‌اين دفعه مغز رشتيه، كلي فسفر داره به جان تو! باز طرف چيزي نمي‌گه و پول و ميده و ساندويچش رو مي‌خوره. هفته بعد دوباره مياد و يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه: ميشه 100 تومن! يارو ديگه پاك شاكي ميشه و ساندويچ رو مي‌كوبه رو ميز داد ميزنه: اين چه مسخره بازيه دراوردي؟! ساندوچيه ميگه:‌آخه عزيز من،‌اين يكي مغز تركه،‌ بايد 100 تا كله بشكنيم تا ازش يك ساندويچ دربياد!!


************************************
تركه ميخواسته بره هر چي راهزنه اطراف تبريزه دهنشون رو سرويس كنه. ملت هم ميان هر كي يه چيزي براش ميارن، يكي شمشير مياره يكي خنجر مياره و حسابي مسلحش ميكنن. خلاصه تركه راه ميفته و بعد از يك هفته خونين و مالين برمي‌گرده. مردم دورش جمع ميشن، مي‌پرسند: چي شد؟ چي كار كردي؟ تركه پاميشه يا حال زار ميگه: بابا يه دستم شمشير بود يه دستم خنجر، با دندونام مي‌جنگيدم؟!
*************************************
تركه به دوستش ميگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشين ببين چراغ راهنما ماشين كار ميكنه يا نه. اصغر ميره عقب ماشين، ميگه: كار مي‌كنه، كار نَمي‌كنه، كار مي‌كنه، كار نَمي‌كنه...!
*************************************
تركه تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي ميزون مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي، پول دادي، قيافه دادي، خانواده خوب دادي...فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام..اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! تركه از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ خودم ميرم!
*************************************
آويني تو جنگ كشته‌ميشه، به تركه ميگن برو يه جوري به خانوادش خبربده. تركه ميره دم خونشون زنگ ميزنه، زن يارو ميگه: كيه؟ تركه ميگه: ببخشيد،‌ منزل شهيد آويني؟!
*************************************
تركه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمي‌زدند. زن تركه وقتي شب ميره بخوابه، يك يادداشت براي تركه مي‌گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، ‌مي‌بينه تركه براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!
***************************************
تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباش ور ميداره، هول ميشه ميگه: ببخشيد توپمون افتاده!
**************************************
تركه تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبل از مسابقه بهش ميگن:
ببين جواب ژاندارمريه ولي همون اول نگي كه ضايع بشه، يه چند تا سوال اولش بكن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع ميشه، تركه ميپرسه: جانداره؟ مجريه ميگه: نه. تركه ميگه: مِريه؟ ميگه: نه. تركه ميگه: جاندارمريه؟
**************************************
به ترکه ميگن: اگه يک کاميون طلا بهت بدن چيكار ميکني؟ ميگه: ايلده يکلام 2500 ميگيريم‌ خالي ميکنيم!!
*************************************
تركه رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم!!!
*************************************
اصفهونيه و رشتيه و تركه با هم يكجا كار ميكردن. يك روز ساعت ناهار, اصفهونيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه قورمه‌سبزيه, ميگه: اااي بازم قرمه سبزيِس! اگه فردا باز قورمه‌سبزي باشه، من خودمو از اين برج پرت ميكنم پايين! بعد رشتيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه كله ماهي داره .. اونم شاكي ميشه، ميگه: ااووو! اگه فردام همين باشه منم خودمو پرت ميكنم پايين! آخري تركه ظرف غذا رو باز ميكنه، كوفته داره.. حالش به هم ميخوره، ميگه: ايلده اگه منم اين ظرفو فردا باز كنم ببينم كوفته‌س.. خودمو پرت ميكنم پايين! خلاصه فردا سه نفري ميان سر كار و در غذاها رو باز ميكنند و از قضا هر سه تا تكراري بوده، اينها هم خودشون رو پرت ميكنند پايين! باري، پليس مياد واسه تحقيقات و بازجوه خِـرِ زناشون رو ميگيره كه نقصير شماهاست! زن اصفهونيه ميگه: جناب سروان من نميدونستم, تو خونه هم هروقت قورمه‌سبزي درست ميكردم ميخورد غر نميزد! زن رشتيه ميگه: اووو! تو رشت همه كله ماهي ميخورن، من روحمم خبر نداشت اين دوست نداره. زن تركه ميگه: جناب سروان به ولله من يه هفته بود خونة مادرم بودم, اين خودش واسه خودش غذا درست ميكرد!!!
*********************************تركه مي خواست نماز بخونه مهر نداشت امضا كرد !!!***************

***********************************************************
از ترکه می پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟می گه : برای اينکه کشتيها از زيرش رد بشن !
**************************************************
يه روز يه ترکه رفته بود غازش رو بفروشه.يکی اومد گفت : خر چند؟!ترکه گفت : اين که خر نيست بابا غازه!!!يارو گفت : کی با تو بود؟! با اين غازه بودم!


**************************************************
چ
به لره ميگن: با بيد جمله بساز. ميگه: در خانه ما يك بيد بيد! ميگن: اون بيد نيست، بوده. ميگه: آهان باشه، در خانه ما يك بود بيد!!!
*******************************
و من آمدم به شما چند پیام بدم که خیلی مهم بود و اون سه تا پیام بود، یکی برای داخل، یکی برای خارج و یکی برای آمریکا. و این پیام من خیلی استراتژیک بود، چون امروز اون عنکبوت و آمریکا و وب لاگ از چند جای من به اون حمله کرد که خیلی خطرناک بود، پس من به شما چند استراتژیک می کنم.
اول از همه اون یاهو بود که چند نفر درویش و اون بیل درست کرد و اون بیل دو تا بود که یکی قبلا بوش بود که با اون زن در کاخ سفید معاویه سیگار کشید و آبروش رفت و یکی هم اون بود که چت می کرد و اسم اون بیل گیتس بود که در کتاب لغت معنی انگلیسی نوشته بود که اسم اون در بود و از همین جا معلوم می شه که استکباری چقدر بی هویت بود که اسم آدم را در گذاشت و اون بیل رفت توی کامپیوتر و دراویش را جمع کرد و برای خودش گفت یاهو، هی می گه یاهو یاهو یاهو. و من به اون پیام می دم: ای بیل گیتس! ای بی ناموس! اگر تو می گی یاهو من هم می گم لا اله الا الله، چون خدا یکی هست نه بیشتر ای بی سواد! و اون یاهو اونطور که حاج آقا که من اسمش را نمی گم چون اطلاعات بود با من گفت این دراویش جمع شد و از خانقین رفت استانبول و از اونجا رفت آمریکا برای فاسد کردن جوانهای ما که من خیلی ناراحت شدم و جلوی اون را باید این مجلس بگیره. و از همین جا به مجلس پیام می دم که اگر تو را آقا امام زمان امضا کرد پس توی دهن یاهو بزن. ای یاهو! ای بی دین! ای درویش! خاک برسرت که چت و ای میل و اورکات درست کردی! تو آدمی؟ تو مثلا ناسا هستی که هواپیما داشت؟ تو فیزیک و اتمی هستی؟ من می گم تو هیچی نیستی، چون اگر آدم بودی می رفتی و مثل معلم فیزیک شیمی از اون سولاخ میکروسکوپ نگاه می کردی که میکروب را پیدا کنی تا بفهمی قدرت خدا چیه نه اینکه بری دانشگاه برای چت که هر زن و مرد بی ناموس باهم حرف بزنه. و من از اون اورکات هم ناراحتم، چون در اون عکس های زن ضعیف و بی حجاب بود که با مرد نامحرم رفت توی اون اورکات که معلوم نیست می خواد اون پشت چی کار بکنه. و من حتی در اونجا عکس ابطحی را هم دیدم که در اونجا برای خودش چت درست کرده بود پهلوی زنهای نامحرم که الحمدالله رسوا شد و مردم فهمیدند که اون چی بود. ابطحی! دیدی رسوا شدی؟ و من از همین جا می گم ای اورکات! تو از کراوات هم بدتری که مثل افسار بود، چون چند تا فامیل ما در قدیم کراوات می زد و توبه کرد و اصلاح شد ولی اورکات خیلی بی ناموس بود و اون چندتا اورکات که گرفتند و توبه کرد بعد گفت که من توبه نکردم و سرش را کلاه گذاشت. و من دیدم که در مجلس اون کوچک زاده یک نفر نماینده غیور بود که با اون یاهو و اورکات مبارزه کرد و من بررسی کردم و دیدم اون از من هم دانشمندتر بود و کشاورزی را در دانشگاه خارج درس خواند و به آغوش وطن برگشت. و من از همین جا اخطار می کنم. ای مامور فرودگاه! تو اگر غیرت داری نباید بگذاری زن و مرد مسافر که از خارج به آغوش وطن برمی گردی همدیگر را بغل و ماچ بکنه، حتی اگر دختر یا زنش بود، چون جلوی نامحرم بود.
ابراهيم نبوي 2
به نام خداي علي

سخت است ، به خدا سخت است . دل كندن را نمي گويم كه سخت واضح است كه سخت است ، دل بستن را نيز نمي گويم كه آن نيز شايد براي همه آسان باشد ولي براي من سخت است .غم را نمي گويم كه آن نيز شيريني زندگي من است و بي غم لحظه اي را سر نكرده ام.عشق را نيز نمي توانم گفت كه آن نيز ....
سخت است در دل به چيزي باور داشتن و به چهره چيز ديگر نشان دادن ، دانستن اينكه بايد به باطن نگريست و ولي باز ظاهر را علم عثمان كردن ، سخت است اصل را وانهادن و به فرع چسبيدن .. سخت است ، به خدا سخت است ، به خدا سخت است ة به بزرگي اش به تواناييش ، به مهربانيش ، به علمش ، به خالقيتش سخت است...
چه بايد كرد ، خدايا به فريادم برس ، جز تو چه فريادرسي هست ، چه دادرسي هست ، تو كه هميشه مرا عزيز داشته اي ، تو كه هر گاه دلگير شده ام از چيز يا كسي ، آن شخص را متنبه كرده اي ، توكه مرا زير پر وبال خويش پرورده اي ، تويي كه حيب هاي مرا پوشانده اي ، تويي كه علي را به من شناساندي ، تويي كه انسان بودن را به من فهماندي ، تو كه.....
به حق همان مرد ، امير نخلستاني و مولايم علي، به دادم برس ، نگذار كه خواست خود را بر خواست تو ارجح گيرم ، به فريادم برس و دستم را بگير كمك ، ادركني...
مرا.....................
يا علي
۱۳۸۴/۰۱/۲۴ | ۱۴:۵۷
هر لحظه ی بی تو بودن ستاره ایست
و چقدر آسمان امشب پرستاره است !
۱۳۸۴/۰۱/۲۳ | ۱۰:۲۳
به نام خدای علی
خیلی داغونم ودئاغون داغون
یه روز با من ، یه روز تنها، یه روز بیگانه ای با من / در این دنیای وانفسا......
بگذریم ، قرار شد که دیگه از این اراجیف ننویسم ، ولی هیچ فکر نمی کردم که مرز بین عشق ونفرت اینقدر ناپیدا باشه !
۱۳۸۴/۰۱/۲۲ | ۱۵:۱۹
نيايش هاى حضرت رضا عليه السلام
(مناجات با خدا)
بارالها!در پيشگاه تو ايستاده ام،و دستهايم را بسوى تو بلند كرده ام،آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،اگر راه حيا را مى پيمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسيدم...ولى … پروردگارم!آن گاه كه شنيدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،و آنان را به بخشش نيكو و ثواب وعده مى دهى ،... براى پيروى ندايت آمدم،و به مهربانى هاى مهربانترين مهربانان پناه آوردم.و به وسيله پيامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشيدى ،و به وسيله برترين زن،و به فرزندانش، كه پيشوايان و جانشينان اويند،و به تمامى فرشتگانى كه به وسيله اينان به تو روى مى كنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسيله قرار مى دهند، به تو روى مى آورم.... پس بر ايشان درود فرست،و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،پيشاپيش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و ديدن تو مى شود قرار دادماگر با اين همه، خواسته ام را رد كنى ، اميدهايم به تو به يأس مبدّل مى گردد،همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى ديده و او را از درگاهش رانده،و آقايى كه از بنده اش عيوبى ديده و از جوابش سر باز مى زند.واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگيرد،اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟اما... اگر براى دعايم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهايم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولايى را مانى كه لغزش بنده اش را ناديده انگاشته و به او رحم كرده است.در اين حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟... آيا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هايم را بر من مى بخشايى ؟... يا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزايى ؟
پروردگارا!خواسته ام در اين جايگاه، يعنى جايگاه بنده فقير نااميد، آن است كه...گناهان گذشته ام را بيامرزى ،و در باقيمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غريبانه در زير خاكها خفته اند، ببخشى ....تنهايى شان را با انوار احسانت از بين ببر،و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،و به نيكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قيامت درامان باشند،به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،و بين من و آنان در آن نعمت گسترده شناسايى برقرار كن،تا مشمول شادمانى گذشته وآينده شويم.
آقايم!اگر در كارهايم چيزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى برد و بر اكرامشان مى افزايد، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،و مرا در رحمت با آنان شريك كن،و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربيت كردند
 
Bottom