۱۳۸۴/۰۱/۱۱ | ۱۵:۰۴
به نام خدای حسین علی
مادرم اگر به پشت در نقش زمین نمی شد
دلاور بدر و حنین خانه نشین نمی شد
علم اگر از دست علمدار زمین نمی خورد
هیچ کسی به زیر تازیانه ها نمی مرد
امروز اربعین است. چهل روز است که دیگر کسی از عمو عباس آب نمی خواهد. چهل روز است که دیگر کسی بر رگهای بریده بوسه نزده ، چهل روز است که دیگر خونی به هوا پاشیده نشده ، چهل روز است که دیگر کسی قنداقه سرخ ندیده ، چهل روز است که دیگر نوزادی در آغوش رباب نگریسته است.چهل روز است که، چهل روز است که..چهل روز است که، چهل روز است که...چهل روز است که، چهل روز است که...
یا جده سادات به حق حسین و اهل کربلا خودت کمک کن، چرا همیشه با اشتباه من دیگران گرفتار می شن....
۱۳۸۴/۰۱/۰۹ | ۲۳:۱۳
به نام خدای علی

چند روزی نبودم. همه تعطیلات میرن شمال یا قسمتای غرب ، مثلا لرستان ، من و احسان پا شدیم رفتیم کویر . یه چند روزی ساوه بودیم و یه روز رو هم همین جوری خرکی زدیم تو دل کوی . نمی دونین چه حالی داد. البته شاید بیشتر به من. چون احسان بنده خدا بیشتر حواسش به تنگی نفس من بود تا جذبه کویر .
به هر یه بارم که شده اینجور کاری بکنین ، ضرر نداره.
یا علی
۱۳۸۴/۰۱/۰۵ | ۱۰:۰۹
به نام خدای علی

سال 83 هم تمام شد و سال جدید رسید.برای من سال 83 از لحاظ معرفتی و سلامت روحی بهتر از سال قبلش بود و ترک برخی از عادات ناپسند ره آوردی مناسب از سالی که گذشت بود.
اما همچنان آن که باید باشم نیستم و آنقدر کاستی در وجودم هست که گاه شرم می کنم که در انظار ظاهر شوم و می ترسم از برخورد با مردم.
مهمترین اتفاقات زندگی ام در سال 83:
1-متاسفانه 2 نفری که به واسطه من با هم آشنا شده بودند و زندگی مشترکشان به گمان من به خوبی و خوشی پیش می رفت بعد دو سال زندگی کارشان به طلاق کشید که شک بدی به من و افکارم و آینده ام وارد شد که زده شده ام از آینده و ازدواج و تشکیل خانواده و چنان ترسی از آینده در دلم رخنه کرده که قدرت تصمیم گیری را از من سلب کرده و وامانده ام که چه می خواهم و چه باید بکنم.
2- از لحاظ درسی و تحصیلی سال بدی نبود ، هر چند به دلیل ناراحتی روحی پیش امده ، که همه اش بر اساس ظن و گمان بود فارغ التحصیلی ام به تاخیر افتاد ولی دفاع جانانه ای که از پروژه ام در مهر ماه داشتم و همچنین امیدوار شدن نسبت به آینده تحصیلی که همه را مدیون عزیزی هستم که خدا یار و نگهدارش باشد و کنکوری که علیرغم بیماری ام بد نشد و امیدوارم همچنان، به رتبه ای مقبول ، و انگیزه ای که در وجودم برای تحقیق و خلاقیت دوباره اوج گرفته است همه و همه سال 83 را سالی پر بار نشان می دهد.
3-اقدامی که کردم و هنوز نمی دانم و مطمئن نیستم که درست بود یا نه و شک مثل خوره به جانم افتاده که نباید ، نباید غرورم را به خاطر یک خیال می شکستم هر چند که امیدوارم که اشتباه نکرده باشم وامیدوارم و امیدوار.

و مهدی هم مرد، با آن نگاه مهربان و اعجاز کلامش.
یادم نمی رود هیچگاه ، عروسی ساجده (دختر عمه ام) را در ساوه. مهدی در ویلچر قدیمی اش نشسته بود و اصرار داشت که او نیز با ماشین عروس برود و هیچکس تحویلش نمی گرفت. گفتم "مهدی جون ، ناراحت چی هستی بیا خودم می برمت ، از ماشین عروسم بهتر" بغضش را خورد و گفت : نه !ممنون" بعد هم رفت و گوشه ای کز کرد.
برده بودندش شیراز، شهر آبا اجدادیمان ، به خیال اینکه از شاهچراغ شفایش را بگیرند که هنگام برگشت در آباده تمام کرده بود ، دیروز ختمش بود.همه رفته اند ساوه و من نتوانستم ، که این مریضی مزخرف امانم را بریده.خوش به حالت مهدی جان ، واقعا خوش به حالت.
۱۳۸۴/۰۱/۰۲ | ۱۱:۱۹
عجب صبری خدا داره !!!!
۱۳۸۳/۱۲/۲۹ | ۱۹:۱۵
به نام خدای علی

به عنوان عیدی:
ابو درداء (خادم علی )نقل می کند که شبی از نخلستانهای بیرون مدینه می گذشتم . ناگهان در میان نخلستان مولایم علی را دیدم در حال عبادت.جلوتر رفتم ، در حال خود نبود. می ایستاد اشک می ریخت ، راه می رفت اشک می ریخت ، می نشست ، اشک می ریخت ، زمین می خورد ، اشک می ریخت. ناگهان به زمین افتاد و خاموش شد. نگران شدم . دویم ، سرش را به دامان گرفتم . اثار حیات در او دیده نمی شد. متاثر و نالان خود را به خانه خانممم فاطمه رساندم. در زدم ، پرسید کیستی در این نیمه شب. خود را معرفی کردم ، در را باز کرد. گفتم خانم معذرت که این خبر را من به شما می دهم ، مولایم علی از دنیا رفت. گفت ابودرداء آرام باش و بگو چه دیده ای . آنچه دیده بودم شرح دادم. بانویم خندید و گفت ابودرداء انچه تو دیدی من سالهاست که می بینم ، نگران نباش مولایت سالم است و از عظمت الهی غش کرده است.
یا علی
۱۳۸۳/۱۲/۲۲ | ۱۳:۳۳
به نام خدای علی
چهارم ابتدائی بودم که معلممان ، آقای باقر زاده از من پرسید : فلانی معجزه جاوید حضرت محمد چیه؟ و من که اون موقع داغ کتب دکتر بودم با قاطعیت گفتم: آقا اجازه علی و قران.
بچه ها اونروز به من خندیدن و معلم گریست.
از آن روز تا به حال من فراز و نشیب بسیار داشته ام ؛ زمانی بودایی بوده ام و زمانی مسیحی و یهودی و گاه تحت تعالیم زردشت و گاه سنی و در اخر در حج سال 80 به نهایت وهابی و حال 2 سالی هست که شیعه ام و دوستدار اهل بیت. ولی هیچ گاه در سخن انروزم شک نکرده ام که علی یک معجزه است و نمونه کامل انسانیت و اگر همیشه خواسته ام چون علی باشم نه از غرور بیش از حد که از عشقم به علی بوده است و بس.
یا علی
۱۳۸۳/۱۲/۲۰ | ۱۲:۱۰
به نام خدای علی

فکر نمی کردم انقدر دنیای ماشینی من رو هم گرفتار کرده باشه. این دو سه روزی که زدم و سیستمم رو داغون کردم ، همه کارام لنگ مونده، بیکار بیکار شدم.

امسال به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده بود بی خیال اردو جنوب شدم و اومدم خونه ، پیش خودم فکر کردم بعد چهار سال امسال چی کار کردم که اینجوری نخواستن که برم و باز دهلاویه دکتر رو ببینم ، که تلفن زنگ زد و یکی از بچه های دانشگاه آزاد بروجرد زنگ زد و ازم خواست که هر جور شده شنبه باهاشون برم جنوب. خدایا شکرت ، همینه فکر این بیچاره بدبختاهم هستی بازم شکر.
یا علی مدد
به نام خدای علی

فکر نمی کردم انقدر دنیای ماشینی من رو هم گرفتار کرده باشه. این دو سه روزی که دم و سیستمم رو داغون کردم ، همه کارام لنگ مونده، بیکار بیکار شدم.

امسال به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده بود بی خیال اردو جنوب شدم و اومدم خونه ، پیش خودم فکر کردم بعد چهار سال امسال چی کار کردم که اینجوری نخواستن که برم و باز دهلاویه دکتر رو ببینم ، که تلفن زنگ زد و یکی از بچه های دانشگاه آزاد بروجرد زنگ زد و ازم خواست که هر جور شده شنبه باهاشون برم جنوب. خدایا شکرت ، همینه فکر این بیچاره بدبختاهم هستی بازم شکر.
یا علی مدد
۱۳۸۳/۱۲/۱۸ | ۰۰:۲۷

گزیده ای از صحیفه سجادیه(مناجات المفتقرين)
خدایا!
این دل شکسته رو جز دستهای مهربون تو درمانی نیست واین دست بسته رو جز از ابر احسان تو بارانی ، نه.
خدایا !
این جگر سوخته در آتش هجرانت رو واین جان گداخته در زیر تشعشع سوزان فراقت رو هیچ چیزبجز خنکای نسیم وصل تو آرام نمی کنه .
خدایا !
تب دیدار تو ، چه درمانی می خواد جز دیدار تو ؟ وزخم عمیق وکاری گناه بر جای جای روح دردمندم رو چه چیزی جز غفران تو التیام می ده!.
خدای من !
تنها دست توست که می تونه قلب تأثیر پذیر منو از شرخواسته های نفس خلاص کنه وتنها دَم خداوندی توست که می تونه این دل رو که در زیر پنجه های نفس به حالت اغماء افتاده است نجات بده .
خدایا !
این جگر سوخته در آتش هجرانت رو واین جان گداخته در زیر تشعشع سوزان فراقت رو هیچ بجز خنکای نسیم وصلت آروم نمی کنه .
خدایا!
دلی که عمری به دنبال تو گشته مگه جز در میان دستای تو قرار می گیره ؟
ای نهایت آرزوی آرزو مندان ! و ای غایت پاسخ سائلان ! و ای دورترین مقصود نیازمندان ! و ای بلندترین اشتیاق مشتاقان ! و ای غمخوار درستکاران ! و ای کلبه ایمنی از بلای بتو پناه آورندگان ! و ای پاسخ دهنده دعوت درماندگان ! و ای داروی دردمندان ! و ای اندوخته فقیران !
ای هر جوی مهر از چشمه رأفت تو! و ای هر چه ابر از دریای رحمت تو !
روی من تنها به تو بازه و دستم تنها به سوی تودراز .
ضجه های من تنها در پیش توست وسجود من تنها در پیشگاه توست .
خدایا من تا حالا در پیش چه کسی به غیر تو بر خاک افتادم ؟ کدام سحوری رو جز در خانه تو رو کوبیدم ؟
در این گرمای سوزان کویر گناه ، نسیم جان بخش رضایتت رو از من دریغ مکن واز ابر آبستن نعمت هات بر من مستدام ببار .
خدای من !
در این ناامنی و وانفسا، من تنها به ریسمان سخت تو چنگ زده ام وتنها به دستاویز امن تو آویخته ام .
خدایا !
من تنها دست به تو داده ام وهر روزنی جز روزن منتهی به مهر تو رو مسدود کرده ام .
خدایا !
بر این بنده ذلیل وناتوانت که حتی زبان گفتن درد خودش رو با تو نداره رحم کن .بنده ای که نه چیزی دار که به تو نشون بده ونه زبان آونکه از تو عذر بخواد .
خدایا !
می شه که چنین بنده ای رو ، دست محبت به سرش بکشی ؟ وسایه خداییت رو بر سرش پهن کنی ؟نه ، جز این نمی شه . می دونم. .
بنده به کجا فرار کنه که امتدا شاخه های بینهایت کرم تو سایه نینداخته باشه ؟
ای زیبای عاشق زیبایی ‍! ای دلربای زیبا آفرین ! ای دریای بی منتهای بخشش !
ای خدای عزیز !
 
Bottom