۱۳۸۲/۰۸/۲۰ | ۱۳:۰۷
واقعا انگار بوی خواب همه جا هست
واقعا انگار همه خوابن
وای که چقدر دلم گرفته
وای اگه خوابش ببره
وای که این انتظار در من جوانه میزند
وای که در من جوانه میزند
وای که صدایش در من جوانه میزند
وای که صدایش مرا با خود میبرد
وای که دلم هوای گریه دارد
وای که چقدر با دلم در تماس است
وای که زانو نمیزنم اگر چه پر از التماسم
وای که آخر همه چیز را نمیدانم
وای که کوچه ی صدای من بی عبور است
وای که تاریکی اتاقم از توست
وای که چرا از من دور است
وای که با دلم همنشین و هم صداست
وای که از من فرسنگها دور است
وای که وای که آهنگ دیوارش مرا میبرد
وای که که چه زیبا میخواند در پیش من اما از من میرود و میرود
از دلم میخواهد پرواز کند
میخواهد از من قهر باشد
میخواد دیگه پیشم نیاد
میخواد در من از من دور باشه
چرا چرا
چرا دیگه فردین 1 نمینویسه چرا دیگه حرفاشو نمیریزه؟
چرا دیگه حال دفترشو نمیپرسه
چرا ؟
داره این چراها منو میخوره
داره دلمو میترکونه
داره قلبمو فشار میده ; داره قلبمو میشکونه
داره اشکهای منو میچکونه
آره من گریه کردم
نمیدونم چطور حالمو بگم ...نمیدونم چطور بگم باهاش در قلب میلیونها کلمه حرف دارم
چطور باهاش حرف بزنم که از من فرار میکنه
وای وای
اشکام امونمو بریده
جز یه هاله ی سفید از مانیتورم هیچی نمیبینم
میبینم که نیست
میبینم
خدایا
خدای من
خیلی حرف زدم
اینارو مینویسم شاید اینجا رو بخونه


فردین 2
 
Bottom