۱۳۸۲/۰۸/۱۴ | ۱۳:۲۵
دوست دارم بره تا براش گریه کنم
دوست دارم بمیره تا دوسش داشته باشم
میدونم که همه مثل من نیستند
میدونم وقتی عزیزم, که یا اونقدی دورم که حتی بوی من هم فراموش شده باشه
یا اینکه مرگ منو برده باشه
.. چرا مرگ من عزیز تر از خودمه ؟
چرا دیگه بوی روز های آفتابی نمیدیم؟
چرا بوی خنده و رخوت نمیدیم؟
چرا راحت قهقهه نمیزنیم؟
چرا در سوگ آنچنان میگرییم که انگار لحظه ای هم از مرده هه دور نبودیم
چرا تا وقتی زنده ایم هیشکی نمیپرسه چطوری؟
بدبختی ؟,خوشبختی ؟,داری میمیری یا زنده ای؟
زنده بودنت مبارک!!!
چرا وقتی یکیمون میمیره میگیم خوش به حالش , راحت شد
اگه مردن اینقدر خوبه
یکی پیدا شه منو بکشه منم قول میدم این
وقت خوشو بهش هدیه کنم
منم میکشمش اونوقت مثل این که خوشبخت تریم

فردین2
 
Bottom