۱۳۸۲/۰۹/۲۵ | ۲۱:۵۴
می خوام برات فال حافظ بگیرم.الان تو حافظیه ام.چشماتو ببند نیت کن:








قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود / ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد / که در او آه مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت به در میکده ها بر کردم / چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود
نازنین تر ز قدت در چمن ناز نرست / خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم / حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع / جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
آیتی بود عذابنده حافظ بی تو / که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود


این هم فال دیشب خودم
چو گل هر دم به بویت جامه بر تن / کنم چاک از گریبان تا به دامن
......
من از دست غمت مشگل برم جان / ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست / نگردد هیچ کس با دوست دشمن
.......
دلم را مشکن و در پا مینداز / که دارد در سر زلف تو مسکن
......
بقیه اش را می دانم حوصله خواندن نداری
)نمی دانم دلت دیوانه کیست // کجا می گردد و در خانه کیست )






 
Bottom