۱۳۸۲/۱۰/۱۰ | ۱۹:۳۲
تقدیم به تو:
ای نگاهت نخی از مخمل ابریشم/ چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری، به تو یعنی ،به همان منظر دور/ به همان سبز صمیمی ،به همان باغ بلور
به تبسم ،به تکلم ،به دل آرایی تو/ به خموشی،به تماشا،به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت/ به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چند شبی است آفت جانم شده است/ اول اسم کسی ورد زبانم شده است
!؟آبی بیرنگ تر از آینه! یک لحظه بایست/ راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش/عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود/ آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
ابنک از پشت دل آینه پیدا شده است/ و تماشاگر این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی/ عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
 
Bottom