۱۳۸۲/۱۱/۳۰ | ۱۸:۳۲
شرح پريشانی

دوستان‌ شرح‌ پريشانی‌ من‌ گوش‌ كنيد
داستان‌ غم‌ پنهانی‌ من‌ گوش‌ كنيد

قصه‌ بی‌ سرو سامانی‌ من‌ گوش‌ كنيد
گفتگوی‌ من‌ و حيرانی‌ من‌ گوش‌ كنيد

شرح‌ اين‌ قصه‌ جانسوز نهفتن‌ تاكی‌
سوختم‌، سوختم‌ اين‌ راز نگفتن‌ تاكی

روزگاری‌ من‌ و دل‌ ساكن‌ كوئی‌ بوديم‌
ساكن‌ كوی‌ بت‌ عربده‌جوئی‌ بوديم‌

دين‌ و دل‌ باخته‌ ديوانه‌ روئی‌ بوديم‌
بسته‌ سلسله‌ سلسله‌ موئی‌ بوديم‌

كس‌ در آن‌ سلسله‌ غير از من‌ و دل‌ بند نبود
يك‌ گرفتار از اين‌ جمله‌ كه‌ هستند نبود

نرگس‌ غمزه‌زنش‌ اين‌ همه‌ بيمار نداشت‌
سنبل‌ پرشكنش‌ هيچ‌ گرفتار نداشت‌

اين‌ همه‌ مشتری‌ و گرمی‌ بازار نداشت‌
يوسفی‌ بود ولی‌ هيچ‌ خريدار نداشت‌

اول‌ آن‌ كس‌ كه‌ خريدار شدش‌ من‌ بودم‌
باعث‌ گرمی‌ بازار شدش‌ من‌ بودم‌

... گرچه‌ از خاطر وحشی‌ هوس‌ روی‌ تو رفت‌
وز دلش‌ آرزوی‌ قامت‌ دلجوی‌ تو رفت‌

شد دل‌ آزرده‌ و آزرده‌ دل‌ از كوی‌ تو رفت‌
با دل‌ پرگله‌ از ناخوشی‌ روی‌ تو رفت‌

حاش‌ ا... كه‌ وفای‌ تو فراموش‌ كند
سخن‌ مصلحت‌ آميز كسان‌ گوش‌ كند


( وحشی بافقی ..)


 
Bottom