۱۳۸۳/۰۴/۱۱ | ۱۸:۳۴
بالاخره رفتم حرم؛انقدر جلوی حرم وایستادم تا خودش اجازه ورود داد. مگه نه اینکه حافظ میگه:
میان عاشق و معشوق راه بسیار است /چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
جای همه خالی خیلی فاز داد. بعدشم که رفتم توی یه مراسم ناناز، بچه های کودکستانی قاری و حافظ قرآن رو آورده بودند و اونا می خوندن و مردم حال می کردن. یاد این بچه مستضعفای توی مشهد افتادم. همینا که میان لباس آدم رو می گیرن و گیر میدن که تورو خدا یه زیارت نامه بخر.
مگه اونا چیشون کمتر از این بچه هاست. امام رضا قربون لطف و کرمت واقعا تو رضایت داری که اینجوری واست گنبد و بارگاه بسازن و تو همسایگیت اینا اینجوری زندگی کنن. کاشکی می تونستم مث امام موسی صدر و شهید چمران یه حرکت المحرومین واسه اینا راه می انداختم. البته هیچ وقت از خدا آرزوی ثروت نداشتم، نمی خوام مث بقیه پولدار بشم و بعدش همه چی یادم بره. خدایا کمکم کن، تو بد مخمصه ای گیر کردم.
نوشته شده توسط فردين روزبهاني
 
Bottom