۱۳۸۳/۰۵/۰۳ | ۰۰:۰۲
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
الهی،معبودمن! چگونه شکر نعمت به جای آورم که زبانم قاصر و بیانم وسعت کرم تو را گنجایش ندارد پس لال می شوم و تنها احساس درونی خود – آنچه که در اعماق وجودم متبلور شده – خالصانه نثارت می کنم
هر گز دوست ندارم، نمی خواهم که آنچه در این چند روز بر من گذشت از یاد ببرم
کمتر در زندگی دنیا پیش می آید که انسان به معنی واقع کلمه مضطر شود
و چه دقایق زیبایی است وقتی  تنها امید انسان معبودش باشد
حقیقتی که چقدر دلم تنگ است و انتظار که تا به کی در پیکره عدل الهی ظهور خواهد کرد
و توسل توسل توسل...
مادرم فاطمه جان!چقدر به دلم  می نشیند کلام یا جده سادات
کاش می مردم و قصه نامردمی های آن جماعت دون را نمی شنیدم
تنم می لرزد
تصور آنچه که بین درو دیوار بر تو گذشت جگرم را به آتش می کشد
کاش می مردم کاش می مردم کاش می مردم
مادرم فاطمه جان...
و چه دلنشین است  نام علی امیر المونین
شبهای کوفه راهیچ وقت ازیادنخواهم برد هنوزهم مظلومیت درکوچه های تاریک کوفه موج میزند وعلی علی علی..."به راستی چه فاجعه ای است آن لحظه که يک مرد می گريد!...چه فاجعه ای!"
و غربت حسن، بقیع  و دل که مدینه را طلب می کند
زائران بیت الله الحرام _ دوستان من _ دست خدا به همرایتان
چقدر دلم می خواست با شما باشم،اشکهایم بدرقه راهتان
و حسین که اگر نبود بهانه عزای حسین این همه غفلت تا کنون بر بادمان داده بود
حسین جان! کاش می دانستی چقدر دوست داشتم نامم حسین بود
که حکما می دانی
نوشته شده توسط فردين روزبهاني

 
Bottom