۱۳۸۳/۰۶/۱۴ | ۲۰:۳۲
رقيب رقيب سياسي، الزاما دوست سياسي نيست
سلام
اصلاح طلبان حكومتي متفق القول روي ميرحسين موسوي به عنوان گزينه نخست خود براي احراز پست رياست جمهوري انگشت گذاشته اند، اما هنوز از سوي ميرحسين موسوي به اين دعوت پاسخي داده نشده است. ما مردم آنچه كه از ميرحسين موسوي به عنوان آخرين نخست وزير جمهوري اسلامي ميدانيم مرتبط است با 10 سال نخست برقراري اين جمهوري، زماني كه امور مملكت تحت رهبري آيت آلله خميني بود. و اما در رابطه با اين ده سال نخست جدا از آنچه كه خود مردم با رژيم تجربه كرده اند، هنوز كسي از سياستمداران تا نظريه پردازان و . . . جمهوري اسلامي ــ به هر دليلي ــ آن را نقد و بررسي نكرده است. ناگفته نماند كه اكبر گنجي اين جا و آنجا به ضرورت اين مهم اشاره كرده و بس.
غيبت 15 ساله درباره ميرحسين موسوي ظرف 15 سال گذشته آنچه مشخص است اين است كه وي نه فعال روي صحنه بوده و نه پشت صحنه. به عبارت ديگر در انزوا بوده حالا از سر اختيار و مصلحت و يا تحمل و اجبار.درباره ايشان مينويسند‌ كه به نقاشي روي آورده، اما به شخصه از اينكه آيا نمايشگاهي هم در اين مدت از كارهايش ترتيب داده يا نه، بي خبرم.
جامعه مدني و سياست سالم
به باورم جامعه مدني نيازمند پندار مدني،‌ گفتار مدني، و كردار مدني ست كه از رهگذر آن سياست سالم توليد شود و چون اين چند را نداريم و مدعي و خواستار رسيدن به آنيم شايسته است كه از سالم سازي سياست شروع كرد. آيا اصلاح طلبان به گونه اي كه ميرحسين موسوي را به عنوان منتخب خود نامزد انتخابات رياست جمهوري كرده اند، گامي در جهت سالم و شفاف سازي سياست به صورت ساختاري و پنداري برداشته اند؟ و اگر فرضا بپذيريم كه كردار سياسي آنها در اين رابطه مدني و درست است، با چه ادله و گفتار و بحث مدني آن را ثابت كرده اند؟ مشخصا منظورم اين نيست كه استراتژيست هاي اصلاح طلب بيايند تمام طرح و تفكر استراتژيك خود را مو به مو اعلام كنند تا رقيب به راحتي آن را خنثي كند، كه اين ساده لوحي ست؛ بلكه براي اعتماد و انگيزه سازي سياسي و چرخشي ميان تصميم سازان احزاب و مردم بايد باب گفتار به قاعده اي استوار هميشه باز باشد. سعيد حجاريان از چهره هاي برجسته اصلاح طلب بارها در مصاحبه هاي اخيرش به ضرورت كارهاي پايه اي سياسي ــ‌ اجتماعي در ميان مردم تاكيد دارد و بي جهت نيست اگر از اصلاح طلبان بپرسيم كه چرا به ميرحسين موسوي ــ در صورت پذيرش نامزدي راي بدهيم؟ اين "چرا" يعني همان گفتار. كه اصلاح طلبان ميبايست همراه با نامزدي موسوي به عنوان يك حركت سالم و ضروري سياسي به آن پاسخ ميدادند. و اينگونه كار و كردار از مسلمات يك حزب و يا جمعيت مدني ست. بي توجهي به اين "چرا"، يادآور سئوال معروف "جمهوري اسلامي، آري يا نه" است كه "شرط خيز" نيست به اين سبب كه "چراطلب" نيست و چون چراطلب نيست پذيرش تفكر را ندارد و به تبع آن گفت و شنيدي را هم برنميتابد و در اين ميان آنچه طلب ميشود همان شباني و رمگي ست. اما فراموش نكنيم كه يك ربع قرن از آن "آري يا نه" گذشته است و در اين مدت جامعه به "نهان توان"ي دست يافته كه بتواند گزينه هاي زيادي را ميان "آري" و "نه" بر بزند.
و اما چند‌ سئوال
سئوال من از اصلاح طلبان اين است كه خود شما به عنوان فعالان و دورانديشان سياسي براساس چه طرح و برنامه اي از ميرحسين موسوي وي را كانديد خود كرده ايد؟ فراموش نكنيم كه رقيب رقيب سياسي، الزاما دوست سياسي نيست.
 
Bottom