۱۳۸۳/۰۷/۱۵ | ۱۳:۱۲
به نام خدا
نتونستم تبریز بمونم و اومدم خونه
چرا ، خوب چون:
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر آید کمن
د
یه جورایی حس می کنم دارم عوض می شم ، شاید تاثیر اون شعر آیت ا.. طباطبایی باشه: صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر بدوام
ناتمامان جهان را بود این پنج تمام
شایدم تاثیر این یکی: دنیا پر از صدای پای مردمانی است ، که همان طور که تو را می بوسند ، طناب دار تو را می بافند
شایدم..
اینبار مثل بچه آدم با اتوبوس اومدم، اینجوری سخته ولی اذت با همه بودن یه چیز دیگه است، حدود یه سالی میشه که دارم سعی می کنم آدم باشم ، ولی مثل اینکه خیلی مونده ، با یکی حرف می زدم و اون زیر لب می گفت، باز داره خودشو زیادی تحویل می گیره ، آره مثل اینکه هنوز خیلی مونده...

 
Bottom