۱۳۸۳/۰۷/۱۹ | ۱۹:۰۵
به نام او
مژده به همه دوستان ، امروز بالاخره تونستم شورای فرهنگی رو توجیه کنم که سمینار هیچ خطری نداره و سمینار رهبران ناشناخته بالاخره مجوز گرفت. فکر میکنم که دیگه وظیفه من تموم شده و باید برم و بچه ها باید یه دبیر جدید انتخاب کنند. از اول هم قصدم این بود که یه جوری سمینار سر و سامون بگیره و بعد کنار برم.
تو جلسه با وزیر هم که بچه ها گل کاشتند ، هر چند که مطمئن بودم که کسایی رو که انتخاب کردم واسه رفتن خوب می دونند که چکار باید بکنند. هم از آقای مهدویه ممنونم و هم از زائر. از زائر خیلی بیشتر ، چون به همون دلیلی که من پیش وزیر نمیرم و نخواهم رفت ، او هم نمی خواست بره و فقط بخاطر من و سمینار رو اعتقادش پا گذاشت. داداش حسین هیچ وقت این بزرگواریت رو فراموش نمی کنم.
برنامه های هیئت هم که همه تصویب شد و امروز در کل روز موفقی داشتم و بچه هام جشن پتو واسم نگرفتن و کلی هم تحویلم گرفتند.
تنها مشکل این استاد راهنمای بی خرد ماست که رو شنبه باز منو کاشت و تشریفش و برده مشهد.انشاا... ایشون هم سه شنبه میاد و من بالاخره این پروژه رو دفاع می کنم و میرم. تسویه حساب رو هم که گذاشتم واسه چند ماه دیگه تا کارت المثنی صادر بشه و بتونم برم.
بعد از مدتها سر حال سر حالم. حالا هر کی می خواد بهم بگه از خود متشکر ، ولی فکر می کنم هر کاری رو می تونم به سر انجام برسونم، از اینکه خدا یه اینجور اعتماد به نفسی بهم داده ازش ممنونم ، حالا اینو غرور بیش از حد تلقی کنند یا هر چیز دیگه مهم نیست. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
 
Bottom