۱۳۸۳/۰۸/۰۴ | ۱۷:۱۸
به نام خدای علی
ماه رمضان هم اومد، ماه امیر نخلستانی من علی ، ماه درد و دل کردن با چاه و ماه تنهایی و ضجه های نخلستانی.
علی جان ، تو چیکار کردی با خودت ، چطوری به اون جا رسیدی که هرچی جون میکنم به سایه قشنگتم نمیرسم. چجوری می تونستی با یه خورش سر سفرت دووم بیاری ، چطوری دوری فاطمه رو 30 سال تحمل کردی ، چطوری اون همه اشک می ریختی و چشمت خشک نمی شد ، چطوری گوشه کنایه های شغال صفتا رو تحمل می کردی ، چطوری تو بین جمع ، تنها بودی و همرنگ جماعت نشدی. چطور میتونم این غرور مسخره رو که بلای جونم شده از خودم دور کنم......
مو که اشفته حالم ، چون ننالم
شکسته پر و بالم ، چون ننالم
همه گویند طاهر چند نالی
تو آیی در خیالم چون ننالم
می گن بعد اینکه فرعون غرق شد و موسی نجات پیدا کرد ، وقتی جناب موسی تو کوه طور داشت راز و نیاز می کرد خدا بش فرمود : موسی ، بعد اون همه طغیان و سر کشی که از فرعون سر زد ، اون لحظه که داشت غرق می شد بارها از تو کمک خواست و تو رو صدازد و تو حق داشتی که جوابشو ندی ، ولی به عظمتم قسم ، اگه یه بار منو صدا می کرد ف جوابشو می دادم و نجاتش می دادم.
آره با یه اینجور درد و دل گوش کن و نازنین و توبه پذیر و عیب پوشی همراهم و کور کورم....
یا علی مدد
 
Bottom