۱۳۸۳/۰۸/۱۳ | ۲۱:۱۶

به نام خداي علي
علي ،علي ، علي....اشك ، غم ، سكوت ، تنهايي ، صبر ، جهاد ، پدر . خشم . عطوفت . وفا ، انديشه ، عرفان ، عشق ، زيبايي ، شجاعت ، عدالت و انسان . همه اينها در علي هست ، با علي هست و بي علي هيچ كدام نيست .
نمي دانم اگر علي را نمي شناختم چه مي شدم ، چگونه زندگي مي كردم ، چگونه آرامش مي يافتم ، چگونه اشك مي ريختم ، چگونه عشق مي ورزيدم ، چگونه عبادت مي كردم ، چگونه مي ايستادم و محكم مي ايستادم، چگونه خدا را مي يافتم ؛ اما نه ! مگر من كه هستم . كه گفته ، كه ضمانت شناخت به من داده ، كي آنقدر بزرگ شده ام كه ظرفيت شناخت نا محدود يافته ام؟ كي انقدر پاك شده ام كه پاكي مطلق را احساس كرده باشم؟ كي انقدر متواضع شده ام كه بزرگي علي حسادتم را بر نانگيزد و به كوچكي خويش ، علي را كوچك نكنم؟ من كه مغرورترين مغرورانم.من كه خود پرستي هيچم باقي نگذاشته است. من دو جمله بدون« من» از دهانم بيرون نيامده ، من چطور اينقدر پر دل و جرات شده ام. من كه بي دليل قضاوت مي كنم و بي دليل محكوم.
علي ، اي پاك ، اي بزرگ ، اي پدر ، اي مهربان و اي تنها ، چه كنم . چگونه اين غرور و اين كثافت و و اين جرم و اين قلب سياه پر كثافت چركين بي عشق را پاك كنم ، بسازم ، بنا كنم ، روح ببخشم ، عشق بيافرينم ؟
مردانگي كن و بگو .مردانگي!
يا علي
 
Bottom