۱۳۸۳/۱۰/۲۰ | ۲۳:۲۴
سلام
فکر می کردم دارم آدم میشم، نه بخاطر خودم ،نه ! به خاطر یه آدمی که از ته دل می خوامش. خیلی دوست دارم درست بشم ولی نمی شه.
خیلی بدبختم خدا، خیلی کوچیکبر از اونم که بخوای امتحانم کنی.
راحتم کن، دیگه نمی تونم به زندگی سگیم ادامه بدم، هر چی زودتر بهتر.
مثل صادق حتی جرءت خودکشی هم ندارم. می دونم که دکتر هم به یه اینجور روزی رسید که خودش رو کشت:
مرا ببوس، مرا ببوس ، برای آخرین بار . برو خدا نگهدار. ........
این شعر رو دکتر خیلی دوست داشت.خدایا چرا منو تو مخمصه ای گیر میاری که میدونی از پسش بر نمیام، چرا
می خواستم این تنهاییم رو بهت نشون بدم که دیگه اینقدر به تنهاییت فخر نفروشی...
 
Bottom