۱۳۸۴/۰۳/۰۲ | ۰۷:۵۲
به نام خدای علی
دوستی در جریانی که مدتی است مرا درگیر کرده و فکرم را مشغول ، اظهار نظری کرد و ایراد فضلی. می گفت که فلانی در حد تو نیست و بیشتر فکر کن و فلانی به درد تو نمی خورد.
اولا دوست عزیز شما بنده را زیادی بالا فرض کرده اید ، مگر شما مرا چه قدر می شناسید ، دوما علف باید به دهن بزی شیرین بیاد و سوما:
مکن به چشم حقارت نگه در من مست
که آبروی شریعت به این قدر نرود

و اما ، دیشب شبی بود از اون شبا : خونه یکی از رفقا بودم و نیی بود و ضربی و تاری و حالی. جاتون خالی خیلی حال داد. از اون شبا بود که بد جوری دلم می گیره و فقط با خوندن آروم می شم. دیشب هم که جمعمون جمع بود و به قولی جو هم گرفته بودم.بعد کلی مدت که دست به نی نزده بود، یه خورده نی زدم ، ای یه چیزایی هنوز یادم بود. دو تا تصنیف از استاد خوندم ، بد در نیومد ، البته بچه ها فوق العاده بودن:
ز دست محبوب ، ندانم چون کنم
وز هجر رویش ، دیده جیحون کنم
یارم چو شمع محفل است، دیدن رویش مشکل است
سرو مرا پا در گل است،بر خط و خالش مایل است
یار من ، دلدار من ، کمتر تو جفا کن
یادی آخر تو ز ما کن
رفتم به سوی کوی او
با او نشستم روبرو
گفتم سخنها مو به مو
یار من ، دلدار من ، ، کمتر تو جفا کن
یادی آخر تو ز ما کن

و در اخر هم این تصنیف باز از آهنگ وفای استاد، جالب بود که داداش فرامرز اینو با نی می زد:
به شب وصلت ، جانا ، دیوانه شدم
به شمع رخت ، جانا ، پروانه شدم
به مه روی تو من ، جانا ، حیران و ماتم
ز غم عشق تو شد ، جانا ، صبر و ثباتم
به حال من نگر، دلبر، دلبر ، زار و نزارم
شیدای توام ، تاج سرم بیا به سرم
رسوای توام ، چشم ترم بنشین به برم
عاشقم کردی ،جانا ، دلم را بردی
بزلف سر کجت ، دلبر ، دلبر ، گمشده دلم
به ماه عارضت ، دلبر ، دلبر ، حل کن مشکلم

یه هر حال
هر کسی از ظن خود شد یار من ....
 
Bottom