۱۳۸۵/۰۱/۱۰ | ۱۷:۲۳
اي محمد(ص)؛ برخيز و بنگر، پس از رحلت تو، نه حرمت ياس را نگاه داشتند و نه حرمت احساس را.
اي محمد(ص)؛ برخيز و بنگر، پس از رحلت تو خانه نازدانه ات را به آتش کين، سوزاندند و جانشين تو را دست بسته به بيعت با شب بردند.
اي محمد(ص)؛ برخيز و بنگر، که چگونه دين را جاهلانه و مغرضانه چپاول کرده اند چگونه اجازه داده اند که خزان، گلواژه هايش را ناديده انگارد.
اينک که روزهاي پاياني زندگاني توست، آغاز رنج فاطمه و آغاز تنهايي علي است.
اي محمد(ص)؛ حرمت سيد جوانان اهل بهشت را پاس نداشتند و باز امروز جگر حسن را به مهماني زهر، پاره پاره کردند و بر طشت به نظاره نشاندند.
ای محمد(ص)؛ در مقابل ديدگانت فرزندت را تيرباران می کنند و او را دوباره با خون پيوند می دهند.
باز امروز، چهره زرد حسن، حکايت درد هجران توست و سيلي مادر، و باز امروز لبهاي خونين حسن، خاطره کربلا را زنده مي¬کند.
اي محمد(ص)؛ برخيز و بنگر که چگونه نور دو چشمانت در همين نزديکي، در بقيع در غربتي بي وصف و در ميان گرد و خاک فراموشي و ناسپاسي مردمان بعد از تو مظلومانه آرميده است.
اي محمد(ص)؛ درد فراق تو، شرري آتشين بر پيکره دل هاي لاله گون زد و اين آغازي بود براي از درد گفتن و ماتم ديدن.سلام خدا و درود ما بر تو و خاندان پاکت و لعنت خدا و نفرين ما بر دشمنان تو و خاندانت.
ان شاء الله.
 
Bottom